۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

نوام چامسکی

پیش نویس: متن زیر ترجمه من از مصاحبه ای است که نوام چامسکی چندی پیش با تلویزیون اسرائیل داشت. چامسکی در زمره روشنفکران معاصری است که برای من ارزش و احترام فراوانی داره و همواره پختگی و گاها تندی مواضع و تحلیل هایش برایم آموزنده بوده. چیزی که در این مصاحبه نظر من رو بسیار به خودش جلب کرد متانت و سنجیدگی بود که چامسکی در مقابل مصاحبه کننده ی ِ غرض ورز ِ تلویزیونی از خود نشون می ده، که نشان از پختگی بسیارش داره. کمتر کسی رو سراغ دارم که توانایی این رو داشته باشه که در موقعیت هایی این چنینی به واکنشهای ناگهانی و تهاجمی پناه نبره. بعلاوه، موضوع مصاحبه به نوعی مربوط به نزاع میان اسرائیل و فلسطین هست که به خودی خود برای من جزو مسائل مهم و قابل توجه هست.

پروفسور نوام چامسکی! با عرض تشکر از اینکه دعوت ما رو برای مصاحبه پذیرفتین.

من هم بسیار از ملاقات با شما خرسندم.

گرچه ما راهی طولانی را تا امان (اردن) آمدیم تا با شما دیدار کنیم.

به جاش یه سیاحتی هم کردین!

داشتم فکر می کردم که بد نیست که به مسئولی که سرانجام اعلا م کرد که می تونین وارد مناطق (اشغالی فلسطین) بشین یه دسته گل بفرستین.

راستش دانشگاه بيرزيت ظاهرا پیشاپیش تشکر کرده، چون بهرحال اونها بودن که برای این سخنرانی تبلیغ کردن وگرنه کسی از وجودش هم مطلع نمی شد. من قبلا هم در بيرزيت سخنرانی کردم و توجه چندانی رو هیچوقت جلب نکرده.

الان که با شما دیدار می کنیم بعد از ویدئو-کنفرانسی هست که برای دانشگاه بيرزيت انجام دادین، گمان می کنین چیزی در صحبت هاتون بود که بالاقوه ...

بیشتر سخنرانی در مورد ایالات متحده و روابط خارجه اش بود. البته، موضوع خاورمیانه هم مطرح شد و من در مورد فلسطین و اسرائیل هم صحبت کردم. که البته (از نظر حساسیت) قابل مقایسه با سخنرانی هایی که در این زمینه قبلا در اسرائیل کردم نبود.

ظاهرا وزارت کشور اسرائیل هم عذرخواهی کرده و اذعان داشته که (منع ورود شما به فلسطین از طریق اسرائیل) یه سوء تفاهم ساده بوده.

این ادعایی کاملا عبثه. اتفاقا کاملا هم تصمیمی اندیشیده شده از طرف مقامات اسرائیل بود. مقام مربوطه مرزی بطور دائم با وزارت کشور در ارتباط بود و هیچ نقش شخصی در این مسئله نداشت، تنها سوالات و نظرات مقامات وزارت کشور رو به من منتقل می کرد. اونها هم کاملا متوجه اقداماتشون بودن و دلایلشون هم کاملا شفاف بود.

و این دلایل به گمان شما چی بودن؟

همون چیزهایی که بطور مدام از سمت وزارت کشور به من اعلام می شد. بعنوان مثال مقام مرزی مربوطه اشاره کرد که حتما متوجه هستین که دیدگاههای شما مورد پسند مقامات نیست. من هم البته پاسخ دادم اگر می تونی دولتی رو در دنیا پیدا کن که دیدگاههای من رو بپسنده!

آیا این اتفاق در کشور دیگری هم برای شما اتفاق افتاده؟

یک مورد وجود داشت، و اونهم چکسلواکی ِ تحت ِ سلطه روسیه بود در 1968. دشوار هست که نمونه هایی رو خارج از دولتهای تمامیت خواه تجسم کرد که در اون از ورود فردی که برای سخنرانی به دانشگاهی دعوت شده ممانعت به عمل بیاد.

به گمانم می خواین از این موضوع حسابی استفاده کنین! می تونم پیشاپیش صداتون رو بشنوم که در دانشگاههای مختلف آمریکا در این مورد صحبت می کنین!

من هیچ قصدی برای صحبت در این باب نداشته ام، البته اگر در موردش ازم سوال کنن پاسخ خواهم داد.

چرا بعد از عذرخواهی وزارت کشور وارد فلسطین نشدین؟

برای اینکه زمانش رو نداشتم. این سفر بسیار کوتاه هست و در طول سفر برنامه دیدار از چندین کشور مختلف گنجانده شده بود.

هم اکنون که در اردن هستین. قرار بود که به بیرزیت برین که نشد، و فردا هم ظاهرا راهی بیروت هستین. آیا متعمدا بوده که نزدیک به دوازده-سیزده ساله که به اسرائیل نرفتین؟

همونقدر متعمدانه بوده که نرفتنم به برزیل برای چندین سال، یا آرژانتین. کشورهای زیادی هم هستن که هیچگاه علی رغم دعوتهای پیاپی امکان سفر بهشون رو نداشتم. من معمولا برنامه ام پر هست از دعوتهای سخنرانی متعدد...

پس فقط مسئله مشغله زیادتون بوده؟!

بله،بیشتر مسئله مشغله بوده و اینکه چه چیزی توی لیست کارهایی که می خوام بکنم اولویت بیشتری داره.

ضمنا، ما می تونستیم این مصاحبه رو به زبان عبری انجام بدیم، نه؟ شما ظاهرا به زبان عبری کاملا مسلط هستین؟

سواد عبریم راستش رو بخواین ته کشیده! اگه پنجاه سال پیش بود شاید.

پدرتون ظاهرا استاد زبان عبری بوده؟

بله! من البته سالها هم در اسرائیل زندگی کردم، و زبان عبری رو با لهجه آمریکایی اما خوب صحبت می کردم. هنوز کاملا توانایی خواندن عبری رو دارم البته، اما خیلی روی خودم برای صحبت کردن حساب نمی کنم، خیلی باید فکر کنم تا بتونم منظورم رو برسونم.

من فکر می کنم که این خودش به پیچیدگی مسئله اشاره داره. اینکه شما عبری صحبت می کنین و از یک خانواده یهودی هستین، و دوران جوانی در مورد "جریان مخالفت با یهودیان" صحبت می کردین و در "آکیبوتس" زندگی کردین و قصد موندن و زندگی در اسرائیل رو هم داشتین.

بله، کاملا.

و از طرف دیگه یکی از منتقدین آشکار و صریح اسرائیل هستین و موجودیتش رو به خطر می ندازین.

این کذب محض هست. من خودم رو نکوهشگر اسرائیل نمی دونم. من خودم رو طرفدار اسرائیل می دونم. کسانی که به گمان من به اسرائیل صدمه می زنن، و بارها هم به این مسئله اشاره کردم، کسانی هستن که ادعا می کنن از اسرائیل طرفداری می کنن. کسانی که دارن اسرائیل رو بسوی انحطاط اخلاقی و احیانا نابودی سوق می دن. من گمان می کنم حمایت از اسرائیل حمایت از سیاستهایی هست که بهش کمک می کنن.

اما شما همیشه گفتین که از وجود اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی حمایت نمی کنین. و مردم اسرائیل شما رو دیدن که با رهبر حزب الله، نصرالله، دست دادین، درست دو سه روز قبل از اینکه حزب الله شروع به بمب باران اسرائیل بکنه.

دو سه روز قبل از بمباران نبوده.بعلاوه، اونها عکس من رو با نصرالله دیدن اما با دشمن اصلی اون، خالد جمبلا، که باهاش وقت بسیار بیشتری گذروندم ندیدن. مسئله به این ترتیب هست که من وقتی به لبنان می رم، مثل هر کشور دیگه ای، تلاش می کنم تا جایی که زمان دارم در مورد اون کشور آگاهی حاصل کنم. در نتیجه با رهبر حزب الله، که یکی از نیروهای سیاسی اصلی در لبنان هست دیدار کردم.

این همون رهبری هست که درخواست نابودی اسرائیل رو داره.

موضع حزب الله این بوده که هر موضعی رو فلسطینی ها بپذیرند اونها هم خواهند پذیرفت.

اونها اما موشکهای بسیاری دارند که به سمت اسرائیل هدف گیری شدن.

عذر می خوام! بله اونها موشک دارند، اما ازش برای بازداری استفاده می کنند. بیاین چند قدم به عقب برگردیم. شما گفتین که من خواستار نابودی اسرائیل هستیم یا چیزی شبیه به این. من فکر نمی کنم اسرائیل باید به عنوان یک دولت یهودی وجود داشته باشه، همونطور که فکر نمی کنم ایالات متحده باید به عنوان یک دولت مسیحی وجود داشته باشه، یا پاکستان به عنوان یک دولت اسلامی.

اما اینجا تفاوتی وجود داره. پاکستان و ایالات متحده رو کشوری مانند ایران که نیروی اتمی داره تهدید به نابودی نکرده.

ایران نیروی اتمی نداره و خواستار نابودی اسرائیل هم نیست.

البته که هست. احمدی نژاد بطور خاص به این مسئله اشاره کرده.

اینها نقل و قولهایی هست که در رسانه های اسرائیل ظاهر شدن.

من خودم از دهان احمدی نژاد شنیدم.

چیزی که اون گفت، که من هم به هیچ وجه تایید نمی کنم، نقل و قول از خمینی بود در دورانی که اسرائیل بسیار به ایران نزدیک بود و اهمیتی چندانی به حرف خمینی نمی داد. و اون این بود که اسرائیل در آخرالزمان محو خواهد شد. چیزی شبیه به این.

نه، اون بطور مشخص به این مساله اشاره کرد.

ببینید! اسرائیل از نظر امنیت در وضعیتی بهتر از بسیاری دولتهای دیگر قرار داره. تا جایی که اسرائیل خودش رو نه دولت شهروندانش، که دولت یک گروه خاص از شهروندانش می خونه من بهش اعتراض می کنم.

من باید چه برداشتی از صحبتهای شما بکنم؟ شما چه پیامی برای اسرائیلی ها دارین؟ به اروپا برگردین و بعنوان یک اقلیت در اسرائیل زندگی کنین؟ ریسک کنین و تجربیات تاریخی رو نادیده بگیرین و کنار ساحل لم بدین؟ ما چی باید از صحبت های شما باید بفهمیم؟

دقیقا همون چیزی که بارها در موردش نوشتم. اگرچه من با وجود یک دولت یهودی مخالف بودم، که بخشی از جنبش صهیونیستی بود، اما وقتی در 1948 تشکیل شد، موضع من همواره این بوده که اسرائیل باید از تمامی حقوق یک دولت در سیستم بین المللی برخوردار باشه، بی هیچ بیش و کم. اسرائیل اگرچه انتظارات بیشتری داره و من هم با اونها موافق نیستم.

چند روز پیش من با "آلن دارشویتز" در این برنامه مصاحبه کردم و اون ادعا داشت که شما بزرگترین سرمایه دشمنان ضد اسرائیلی هستین.

این مشکل دارشویتز هست و من هم هیچ علاقه ای به اونچه اون گفته ندارم. اگر حقیقت رو می خواین اون یک دروغگوی تمام عیار هست که دروغ هاش بارها و بارها آشکار شده. اون همونطور که می دونین از من نقل و قول نمی کنه هیچوقت.

راستی ایشون پیشنهاد داده بود که به بیرزیت بیاد تا باهاتون مناظره کنه، شما فکر می کنین بیرزیت همچین آدمی رو دعوت می کنه تا بیاد در بیرزیت صحبت کنه؟

اون رو باید از بیرزیت بپرسین، برای من تفاوتی حاصل نمی کنه. من با بی میلی پذیرفتم که باهاش مناظره کنم زیراکه ایشون به شدت فاقد صداقت هستن. در اصل اما چیزی برای مناظره وجود نداره، اسرائیل باید از حقوقی نظیر دولتهای دیگه برخوردار باشه، تمام. اما بیشتر طلب می کنه.

بخاطر اینکه وجودش در مخاطره هست.

این مثل این هست که ایالات متحده خواستار به رسمیت شناختن این حق از طرف مکزیک باشه که بتونه بر نیمی از مکزیک مسلط باشه.

بخاطر اینکه خطری تهدیدش نمی کنه. وقتی شما وقتی به حرفهای رهبران حماس و حزب الله و ایران گوش می کنین، متوجه می شین که خطری عینی اسرائیل رو تهدید می کنه.

شما متوجه نیستین. وقتی در دهه هفتاد میلادی این ادعا برای اولین بار مطرح شد زمانی بود که مصر در 1971 به اسرائیل پیشنهاد یک پیمان صلح کامل رو داد، بدون هیچ چیزی برای فلسطینی ها. اسرائیل پیشنهاد رو رد کرد زیرا قبولش به معنای عقب نشینی از سیناء بود.

...

آیا گمان می کنین این موضوعات هیچ ارتباطی با این داره که شما یهودی هستین، وقتی ادعاهایی این چنینی مطرح می کنین و اینگونه موعظه می کنین!

از اونجایی که یهودی هستم و ارتباط خاصی با اسرائیل از دوران کودکی داشتم برام اهمیت داره و گمون می کنم اسرائیل باید مواضعی اختیار کنه که اخلاقی و واقع گرایانه هستن و به بقاش کمک می کنن.

آیا نگران این نیستین که اگرچه می خواین به نفع اسرائیل کار کنین اما از استدلالهاتون، که بسیار هم در طرحشون مهارت دارین و مخاطبان بسیاری هم به خاطر شهرت شما دارن، سوء استفاده بشه. نمونه هاش رو اگر بخوام بگم بایکوت آکادمیک اسرائیل و برنامه اتمی در ایران هستن.

در مورد بایکوت آکادمیک، اگر به خودتون زحمت بدین و بخونین، من همیشه بر ضدش بودم. اما این حقیقت داره که از حرفهای من ممکنه سوء استفاده بشه، بعنوان نمونه توسط "دارشویتز" که بسیار برای اسرائیل خطرناک هست.

"دارشویتز" برای اسرائیل خطرناک هست؟

به شدت. اون حرفهای من رو تغییر می ده و عوض می کنه به نوعی که به اهداف خودش که حمایت از تجاوز و توسعه اسرائیل هست کمک کنه، که بسیار برای اسرائیل خطرناک هست.

اگر من سعی بکنم که سویه آکادمیک و فلسفی حمایت شما رو از حق آزادی بیان، حتی برای منکران هولوکاست، بفهمم...

نه "حتی" برای منکران هولوکاست، بلکه "مشخصا" برای منکران هولوکاست. مشخصا برای دیدگاههای که ازشون متنفر هستین.

البته تا حد معینی. زیرا تاریخ نقضش رو ثابت کرده. می دونین!شما مسئولیتهای زیادی رو با این صحبتهاتون برای خودتون می خرین.

ببینید! من به آزادی بیان برای "آلن دارشویتز" اعتقاد دارم، اگرچه سابقه دروغهای بر ملا شده اش باورنکردنیه.

دروغهای "دارشوتیز" شما رو آزار می ده اما دروغهای منکران هولوکاست نه؟

من نمی گم که دورغهای اون من رو آزار می ده. من می گم که باید به آزادی بیان اصرار ورزید حتی برای دروغگوهای تمام عیار.در مورد منکران هولوکاست، البته که ادعاهاشون بسیار عصبانی کننده هست، اما انکار بسیاری مسائل دیگر(که در موردشون هیچگاه صحبت نمی شه) از جمله کشتار میلیونها سرخپوست توسط ایالات متحده هم همونقدر عصبانی کننده هست.

من گمان می کنم مشکل اساسی که این استدلال شما داره مسئله استاندارد دو معیاره هست. صحبت در مورد آزادی بیان در کشورهایی که فاقد چنین آزادی هستند، مانند لبنان یا همینجا، اردن. آیا اسرائیل به بدی کشورهای دیگر هست؟

آیا من هرگز چنین ادعایی کردم؟

پس چرا زمان بسیاری رو صرف هدف قرار دادن اسرائیل می کنید؟

من اینکار رو در مورد کشورهای دیگر هم انجام می دم، نمونه اش سخنرانی که به درخواست امنستی اینترنشنال در مورد نقض حقوق بشر در سوریه انجام دادم.

اگر به نقشه جغرافیا نگاه کنید مشکلات بسیاری وجود دارند. چرا اما اسرائیل در مرکز توجه شماست؟ اسرائیل همواره در تلاش بوده تا دموکراسی رو برقرار بکنه، یا به حقوق همجنس بازان یا حقوق بشر همواره احترام گذاشته.

سوال کردید چرا اسرائیل در مرکز توجه قرار داره و زیر ذربین هست. پاسخ من این است که اینطور نیست، لا اقل برای من. اون چیزی که برای من مرکز توجه هست ایالات متحده است، و دلیل اصلی اش هم بر پایه این باور اخلاقی است که ما در برابر کارهامون مسئول هستیم. هر جنایتی که اسرائیل مرتکب می شه بخاطر مشارکت و طرفداری ایالات متحده ست. لذا هر آمریکایی متعهدی که حتی هیچ توجه و علاقه خاصی هم به اسرائیل نداره باید این مسائل رو در مرکز توجه اش قرار بده. برای اینکه اونها کارهایی هستند که ما در انجامش مشارکت داریم و در برابرش مسئولیم.

اما از دید شما کدامیک از اینها بدترند؟ اونچه در اسرائیل اتفاق می افتد یا آنچه در افغانستان؟ چگونه اینها رو اولویت بندی می کنید؟

من در مورد هر دو این دو نمونه ها که مثال زدید همواره صحبت می کنم.

اما آیا اونچه در اسرائیل اتفاق می افته به شدت افغانستان یا دارفور هست؟

به عنوان مثال دارفور رو در نظر بگیرید. بله! جنایتهایی که اونجا اتفاق می افته شدیدتر هست، اما از طرف دیگر هم درجه تاثیرگذاری من روی اونها بسیار کمتر هست. البته کارهایی نظیر امضا کردن عریضه و انتقاد از وقایع اتفاق افتاده رو میشه انجام داد، ولی به گمان من این کارها ارزش اخلاقی چندانی ندارند.

و شما فکر می کنید تاثیر و ارزش کارهاتون در مورد اسرائیل بیشتره چون اولا شهروند آمریکا هستید و ثانیا ارتباطاطی با اسرائیل دارید؟

اگر مسائل و ارتباطاط شخصی رو هم کنار بگذاریم، تنها به واسطه اینکه من شهروند آمریکا هستم مسائلی که در اسرائیل اتفاق می افته بسیار مورد توجه من خواهند بود، چراکه آمریکا بصورت کامل درگیر این جریانات هست. اسرائیل قادر نبود به غزه حمله کنه و یا اشغالگریهاش رو ادامه بده اگر حمایت قطعی ِ دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی آمریکا وجود نداشت.

می دونید، من گمان می کنم شما با این صحبت ها مسئولیتهای زیادی رو متوجه خودتون می کنید!

یک فرد باید مسئولیت چیزهایی رو که در قبالش مسئول هست به عهده بگیره!

بله، اما سالهاست که به نظر می رسه شما کاملا به نظریه هاتون اعتقاد راسخ دارین و ظاهرا هیچگونه تهدیدی رو متوجه اسرائیل نمی دونین.

تهدید نابودی برای اسرائیل وجود داره، اونهم تهدیدی هست که خودش متوجه خودش کرده!

شما با حرفهاتون در اصل دارین از دولت اسرائیل می خواین که ریسک بکنه. به مثال اتمی که پیشتر زدم مراجعه می کنم ...

خوبه! بگذرید در مورد مسئله اتمی صحبت بکنیم...

اما اگر اشتباه می کردید چه؟ سوال من این هست.

شما باید قضاوت تون رو بر پایه بهترین ارزیابی از فاکتهای موجود استوار کنید.

آیا نباید از تاریخ بیاموزیم؟ صداهایی در اروپا پیش از جنگ جهانی وجود داشت که ادعا می کردند نباید هیتلر رو جدی گرفت. چطور می تونید مطمئن باشید که احمدی نژاد به عنوان مثال اسرائیل رو مورد حمله اتمی قرار نخواهد داد.

هیچوقت نمی تونید مطمئن باشید، و به همین دلیل باید در جهت تخفیف این تهدید بالقوه گام برداشت. راه حل آشکاری که برای حل این تهدید وجود داره اقدام برای برپایی یک منطقه بدون تسحیلات اتمی در خاورمیانه هست. این امر موجب تخفیف این تهدید بالقوه می شه. این مسئله بسیار مهمی است، اسرائیلی هایی که مایل به انجام چنین کاری نیستند در اصل دارن به اسرائیل ضربه می زنن.

پس به نظر شما هیچگونه خطر جدی اسرائیل رو از خارج تهدید نمی کنه؟ اما اگر اشتباه می کردید چه؟ و اگر اینکه برخی از این استدلالهای شما استفاده کنند تا توجه جامعه جهانی رو منحرف کنند؟

اگر اونهایی که ادعا می کنند خطر جدی اسرائیل رو تهدید می کنه اشتباه بکنند و با این ادعا اسرائیل رو به خظر بیاندازن چطور؟ که بسیار محتمل و در اصل همون چیزی است که داره در واقعیت اتفاق می افته. هرگونه موضعی که اختیار کنید همواره امکان خطا وجود داره. اگر براستی به دنبال منافع اسرائیل هستید باید تلاش کنید که خطر هرگونه جدال اتمی در منطقه رو کاهش بدید، و راه حلی آشکار برای این مسئله هست، که واقعا از طرف همه دنیا حمایت می شه و اونهم حرکت در راستای برقراری یک منطقه فاقد سلاحهای اتمی در خاورمیانه هست. اما اسرائیل و ایالات متحده از قبول این مسئله سرباز می زنند. حرفش رو البته می زنند اما ادعا می کنند که امکانش وجود نداره تا یک پیمان صلح جامع برقرار بشه، که در اصل به این معنی هست که تمایلی به انجام این کار ندارند. از طرف دیگه چیزی که مانع از برقراری یک پیمان صلح جامع می شه مخالفت آمریکا و اسرائیل با پیمان صلحی نظیر اونچه در مذاکرات تابا مطرح شد هست. کشورهای دیگر دنیا از چنین پیمانی حمایت می کنند اما ...

شما ادعا می کنید که همه کشورهای دنیا ازش حمایت می کنند و ادامه می دید اما این خودش محل سوال هست. خیلی حتی معلوم نیست که فلسطینیها باهاش موافق باشن ...

ببینید! تمام عملگران اصلی در این قضیه موافق چنین پیمانی هستند، اما ایالات متحده و اسرائیل نه تنها شفاها با چنین پیمانی مشکل دارند و باهاش مخالفت می کنند بلکه به هر طریقی هم متوسل می شوند تا جلوش رو بگیرن. بعلاوه، قوانین بین المللی هم از چنین پیمانی حمایت می کنند.

البته این نظر شخص شماست.

این تنها نظر شخصی من نیست. ببینید! اعمال اسرائیل در مناطق اشغالی که با حمایت ایالات متحده هم انجام میشه اول از همه غیر قانونی است، اسرائیل در 1967 این قوانین رو به رسمیت شناخت.

متاسفانه نمی تونیم در این مورد به توافق برسیم چون مسئله پیچیده ای هست و خیلی سفید و سیاه نیست. (برای اینکه موضوع رو عوض کنیم) ظاهرا زمانی که والدین شما در قید حیات بودن شما در طرح چنین استدلالهایی بر علیه اسرائیل مراقب تر بودین ...

من هیچوقت بر علیه اسرائیل حرف نزدم!

عذر می خوام! در طرح چنین استدلالهایی در مورد اسرائیل. آیا دلیلش وجود والدین تون بود و اینکه ...

من از این مسئله ناراحت بودم که اونها در معرض یکسری کج خلقی های احساسی بودن، اما اون موقع هم همین حرفها رو می زدم و اونها هم تا حد زیادی باهاش موافق بودن.

در اسرائیل شما رو به عنوان کسی می شناسن که به اسرائیل صدمه می زنه، آیا این مسئله شخصا برای شما دشوار هست؟

چه کسی من را به این عنوان می شناسه؟

افکار عمومی منظورم هست.

افکار عمومی اون چیزی رو می خونه که شما ارائه می کنین.

سوال من این هست که آیا این مسئله برای شخص شما ناراحت کننده ست؟

نه! همونطور که ناراحت نمی شم از اینکه برخی مردم در کشورهای دیگر فکر می کنند من بزرگترین تهدید برای کشورشون هستم.

آیا این چالش براتون خسته کننده هست؟

خسته کننده؟

بله!

راستش رو بخواین انتظارش رو دارم. هرگونه منتقد و معاند با باورهای جمعی معمولا انتظار این رو داره که در معرض چنین قضاوتهای احساسی قرار بگیره. فکر می کنید اگر از چالشگران باورهای عمومی در اتحاد جماهیر شوروی بودید باهاتون خوب برخورد می کردند؟ در واقع آیا می تونید هیچ کشوری رو سراغ بگیرید که در اون با چالشگران باورهای عمومی به خوبی برخورد بشه؟ بگذارید به تاریخ برگردیم، اسرائیل رو به عنوان نمونه در نظر بگیرید. بگذارید به انجیل مراجعه کنیم، مطمئنم انجیل رو خوندین. در انجیل کسی هست که از اون به عنوان معاند با اسرائیل نام برده می شه: حضرت الیجا.

پس یعنی شما خودتون رو با پیامبران برابر می دونید؟!

نه!نه! برعکس، من پبامبران رو به نوعی روشنفکر می دونم!

پس یعنی کارهای شما به نوعی رسالت زندگانی تون هست؟

نه! رسالت زندگانی من نیست. رسالت هر انسان وارسته و آگاه هست. حضرت الیجا یا جرومایا یا آیزیا رو به عنوان سمبل در نظر بگیرید. آیا با اونها به خوبی برخورد شد؟ به هیچ وجه. به الیجا لقب معاند اسرائیل رو دادند. قرنها بعد کارهاش مورد قدردانی قرار گرفت، اما نه در زمان خودش. افرادی بودند که در اون زمان مورد احترام بودن، قرنها بعد اما بهشون لقب پیامبران دروغین رو دادن.

این دقیقا مربوط به سوال بعدی من بود: فکر می کنید تاریخ چگونه شما رو قضاوت خواهد کرد؟

این به تاریخ بستگی داره و اینکه چه کسی در این پیکار پیروز بشه.

اگر شما در دهه پنجاه مسیر دیگر رو انتخاب می کردید و در اسرائیل می ماندید گمان می کنید امروز کجا می تونستیم پیداتون کنیم؟

در کنار دوستانم در اسرائیل که حرفهایی از همین دست می زنند و هر روز در روزنامه ها انعکاس پیدا می کنه.

اگر در ایالات متحده زندگی نمی کردید کجا رو انتخاب می کردید؟ پنج سال پیش چنین سوالی از شما پرسیده شد.

پنج سال پیش چنین سوالی رو از من کردن و پاسخ دادم که قطعا اسرائیل رو انتخاب می کنم.اما در حال حاضر چنین پاسخی نخواهم داد. اسرائیل در سالهای اخیر تغییرات بسیاری کرده، تغییراتی که تاثیرات بسیار زیانباری برای اسرائیل دارند و می تونید هر روز شاهدشون باشین. جناح حاکم و دولت در وضعیت پارانویا و بی منطقی به سر می بره که بسیار برای اسرائیل زیانبار هست. همین مسئله ناچیزی که برای من پیش اومد رو در نظر بگیرید. اگر وزارت کشور مانع ورود من نشده بود چنین جنجالی به پا نمی شد. البته این قضیه که بسیار کوچیک و کم اهمیت بود، اما مثلا متعمدا سفیر ترکیه رو به استهزاء گرفتن ( که اخیرا اتفاق افتاد) مسئله کم اهمیتی نبود. یا عکس العملی که به گزارش "گلداستون" نشون دادن بسیار قابل توجه بود، اسرائیل اون رو به یک جنجال بین المللی تبدیل کرد. اگر اسرائیل اهل برخورد منطقی بود از گزارش گلداستون که در واقع به مثابه هدیه ای گرانقدر برای اسرائیل بود قدردانی می کرد. اگر شما نگران اسرائیل هستید باید نسبت به چنین مسائلی توجه بیشتری بکنید بخاطر اینکه پارانویا و بی منطقی بطور مداوم اسرائیل رو در معرض خطر قرار می ده که در بلند مدت می تونه عواقب جدی رو براش به دنبال داشته باشه.

۱ نظر:

  1. سلام. ممنون برای ترجمه، خواندن اش خالی از لطف نبود؛ هرچند که به نظرم برای این وبلاگ کمی ژورنالیستی بود. به عنوان یک خواننده ی علاقمند این وبلاگ فکر می کنم می توانید (و بنابراین باید) گفتگوها یا متونی را برای ترجمه انتخاب کنید که حرف بیشتری برای گفتن داشته باشند. این مصاحبه به جز این که سرگرم کننده بود و به قول شما پختگی و زیرکی چامسکی را در جواب دادن به یک سری سؤال غرض ورزانه و البته سطحی نشان می داد نکته ی قابل تأملی نداشت.

    پاسخحذف