یادداشتی بر نوشتهی موقعیت مشاور بودن
یکی از بهترین حربهها در دفع ِناخوشی ِوجدان، به اشتراکنهادن ِتجربهایست که پدیدآورندهی یک زخم ِروانی بوده. این اشتراک، هرچه برهنهتر و صریحتر باشد، سمپتوم با ضرباهنگ ِتندتری محو میشود، گو این که درد و زخم ِناشی از ناروایی و بدکرداری با تصریح و پردهبرداری از شری که صورت گرفته کمرنگ و از بار و شدت ِآن به لطف ِمشارکت ِدست ِدومی ِدیگران در چنین تصریحی کاسته میشود. این جابهجاکردن ِدرد و تفسیم ِبار ِآن با دیگران، که به خاطر ِنفس ِوجود ِمشارکت در آن به منزلهی عملی انسانی و خالصانه تکریم میشود، اساس ِوجودی ِگروهدرمانی را شکل میدهد. این همان چیزیست که پشت ِروابط ِاجتماعی ِامروز به آن گرم است؛ جایی که انسانها با هم هستند، نه بدین خاطر که میتوانند روشنی و شادی و بزرگی ِخود و دیگرانشان را جشن بگیرند، بل که چون تنها با تقسیم ِنارساییها و نارواکاریهای خویش میتوانند از سنگینی ِسبکی ِخویش کم کنند.
رابطهی همدستانهی رقابت ِعریان (رقابتی که بدون مداخلهی عامل ِبیرونی و تنها برپایهی مبادلات ِکاتالاکتیک استوار باشد) و انحصار یکی از شناختهشدهترین روابطیست که بر عجز ِرقابت ِمحض در شکلبندی ِفضای ِاقتصادی ِمطلوب صحه میگذارد. جایی که رقابت تزی است که آنتیتز ِخود یعنی انحصار را به وجود میآورد بی آن که توانایی ِرویارویی با آن را داشته باشد: یک حرکت ِایستا و غیر ِتحولی، یک نا-دیالکتیک. در نظریهی اقتصادی از ظهور ِانحصار از بطن ِرقابت ِعریان به عنوان ِیکی از پدیدههایی که بر ناتوانی ِبازار در تخصیص ِبهینهی منابع دلالت دارد یاد میشود. اتوریته و مرکزیتی که براساس ِترفندهای اسماً رقابتی تشکیل میشود، اساساً ماهیتی ضد ِرقابتی دارند، چرا که این ترفندها عمدتاً براساس ِوجه ِطمعآمیز، دیگریستیز و انحصارطلب و در یک کلام هابزی ِمبادله شکل گرفته اند و اصل را بر حذف ِدیگری و یا دست ِکم متوقفساختن و فلجکردناش در مسیر ِپیشرفت تعریف میکنند. اینها همه زمانی اسباب ِشگفتی میشوند که با سوءتعبیر ِگسترده از مفاهیمی مثل ِتحول، فرگشت، ترقی و تعالی، بر حقانیت ِآن سیستمی دست میگذارند که حذف ِدیگری در آن به اصل ِمقدس ِکسبوکار ِهرروزه تبدیل میشود.
برای کسی که با اصول ِابتدایی ِحاکم بر اقتصاد ِآزاد آشناست، هضم ِاین مسئله کار ِدشواری نیست که چگونه ترفندهای مرسوم در حوزهی بازار-یابی ( عبارتی که بهتر است به بازار-سازی تبدیل شود)، با فربه کردن ِ"قدرت ِبازاری" عاملان ِمحدود راه را برای شکلگیری مبادلات ِآزاد میبندند و به اصل ِطلایی ِحاکم بر اقتصاد ِبازار (بهینهگی ِپارتو) ضربه میزنند. در این جا دشواره این است که چگونه ذهنیتهایی که قادر به فهم ِشکافهای منطقی و اجرایی ِسیستم است، میتوانند انسجام ِروحی، منطقی و اخلاقی ِخود را با نادیدهگرفتن ِوجود ِچنین نارواییهایی که ذاتی ِسیستم است حفظ کنند و حتا گهگاه با بهرهگیری از چنین فهمی از وجود ِاین نارساییها ارتزاق کنند. پاسخ ِاین دشواره نیازی به حدسزدن ندارد، همانطور که در مورد ِپاسخ به این پرسش که «آیا هر مشاوری به بنگاه مربوطه خودش کمک کند تا در راستای موقعیت انحصاری حرکت کند لزومن در کلان منجر به بهینه اجتماعی میشود یا نه» نیازی به حدسزدن نیست! پاسخ را باید در شباهت ِکارکرد ِوبلاگنویسی و گروهدرمانی جستوجو کرد. تردید نکنید، به اشتراک گذاشتن از بار ِوجدان ِمعذب میکاهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر