۱۳۹۲ اردیبهشت ۷, شنبه

علیه انحصار فکری (Against Intellectual Monopoly)

علیه انحصار فکری –اثر دیوید لواین (David Levine) و میکل بولدرین (Michele Boldrin) ، استاد اقتصاد، دانشگاه واشنگتن - سینت لوییس

"علیه انحصار فکری" اثری است جسورانه از دیوید لواین و میکل بولدرین که دست به نقد پدیده ای می زند که در ذهن بسیاری حضوری موجه و مفید دارد: قانون کپی رایت (copyright) و حق ثبت اختراع (patent). این اثر نمونه خوبی از اقتصاد هنجاری را به نمایش می گذارد که در آن بطور مستقیم به بایدها و نبایدهای قانون کپی رایت و حق ثبت اختراع پرداخته می شود.

کتاب از مثالی که شاید یکی از ریشه های اصلی انقلاب صنعنتی باشد شروع می شود: اختراع ماشین بخار، و از فردی که شاید بیشتر به عنوان یک مخترع نوآور که منشاء خلاقیت و پیشرفت بوده شناخته می شود: جیمز وات. ادعای لواین و بولدین بر اساس شواهد متعدد تاریخی این است که حق ثبت اختراع ماشین بخار توسط جیمز وات تنها به آهسته شدن نوآوری، بهبود و کارایی در مکانیزم ماشین های بخار منجر شد. ایده استفاده از یک ظرف متراکم کننده مجزا برای بخار در ماشین های بخار ایده خلاقانه وات بود که در سال 1764 به ذهن او رسید و در 1775 حق اختراع آن به ثبت رسید. لواین و بولدرین پس از بررسی شواهد تاریخی متعدد ادعا می می کنند که تنها پس از انقضای حق ثبت اختراع توسط وات (در سال 1800) بود که ما شاهد پیشرفتی چشمگیر در زمینه بکارگیری و بهینه سازی موتورهای بخار بودیم. پس از انقضای حق ثبت اختراع ماشین بخار بود که ماشین بخار در عرصه های مختلف همچون قطارها و کشتی ها بکار گرفته شد، و خلاقیت مهمی که اختراع "ماشین بخار پرفشار" بود هم تنها پس از انقضای حق ثبت اختراع ماشین بخار میسر شد چراکه پیش از آن هرگونه استفاده از ایده وات برای پیشبرد و بهینه سازی ایده او توسط حق ثبت اختراع ماشین بخار او مسدود شده بود. به عنوان مثال،استفاده از ایده "موتور مرکب" با بیش از یک سیلندر در ماشین بخار که هورن بلور (Hornblower) مخترع اش بود و به عنوان زیربنا از ایده ظرف متراکم کننده مجزای وات بهره می گرفت ، و بعدها منشاء اصلی توسعه ماشین های بخار شد، توسط تعقیب قضایی وات و تا انقضای حق ثبت اختراع او مسدود ماند. شواهد مختلف تاریخی نشان می دهند که برخی از رقیبان وات پیش از انقضای حق ثبت اختراع ماشین بخار او به نوآوری هایی در زمینه ماشین بخار دست پیدا کرده بودند، اما از ترس اینکه از سوی وات مورد تعقیب قضایی قرار گیرند تنها توانستند این نوآوری ها را پس از انقضای حق ثبت اختراع او به صنعت عرضه کنند. خود وات نیز بیشتر توانش را صرف ایجاد و حفظ قدرت انحصاری اش از طریق سیستم قضایی می کرد تا بهبود و تولید ماشین بخارش. لواین و بولدرین ادعا می کنند که حق ثبت اختراع ماشین بخار توسط وات فرآیند انقلاب صنعتی را برای یک تا دو دهه به تاخیر انداخت.

کنایه داستان از این جاست که پدیده حق ثبت اختراع نه تنها جلو نوآوری و پیشرفت در زمینه ماشین های بخار را از بقیه مخترعین و رقبای وات گرفت، بلکه خود او نیز دچار سد مشابهی شد. وات که در صدد بود یکی از نقصان های اصلی اختراع خود را بهبود بخشد می بایست از مکانیسمی استفاده می کرد که پیشاپیش توسط فردی به نام جیمز پیکارد به ثبت رسیده بود! تنها پس از انقضای حق ثبت اختراع این مکانیسم در سال 1794 بود که وات توانست این مکانیسم برتر اقتصادی و تکنیکی را در ماشین بخار خود بکار گیرد. نکته تامل انگیز دیگری که بولدرین و لواین به آن اشاره می کنند این است که حتی پس از انقضای حق ثبت اختراع ماشین بخار و ورود رقبای دیگر، وات همچنان سود زیادی از ساخت ماشین های بخار عایدش می شد و سفارشاتش همچنان روندی صعودی داشت، به این دلیل که همچنین به واسطه پیش قدم بودنش در اختراع مکانیزم جدید ماشین های بخار صاحب مزیت ها و امتیازات متعدد بود که او را از رقبایش همچنان تا حدی متمایز می کرد. همچنین، وات مدتها پیش از انقضای حق ثبت اختراع اش توانسته بود همه هزینه های این اختراع از جمله هزینه به ثبت رساندنش را پوشش دهد. لذا گرچه در چشم اکثریت جیمز وات مخترع قهرمانی بود که منشاء پیدایش انقلاب صنعتی شد، اما روایت لواین و بولدرین تصویر مخترع باهوشی از او ارائه می دهد که پس از جلو افتادن از سایرین به واسطه ایده خلاقانه اش، برتری اش را نه به واسطه خلاقیت برترش، بلکه به واسطه بهره برداری از سیستم قضایی و قدرت انحصاری ناشی از حق ثبت اختراع ماشین بخارش حفظ کرد.    

سوال کلیدی که این مثال مطرح می کند این است که آیا امکان حق ثبت اختراع ماشین بخار که در اختیار وات قرار گرفت انگیزه مهمی بود که بدون آن امکان خلاقیت و اختراع از میان می رفت؟ و یا اینکه ایجاد این امکان تنها به مهار رقابت و کند شدن فرآیند نوآوری و نهایتا آهسته شدن انقلاب صنعتی انجامید؟ سوال کلی تری که متعاقبا به ذهن می رسد این است که آیا کپی رایت و حق ثبت اختراع شرهای ناگزیری هستند که باید به آنها تن داد؟ و یا اینکه باقی مانده های دوره ای از تاریخ هستند که در آن واگذاری حق انحصار به نورچشمی ها توسط دولت ها متداول بود؟ ذکر این نکته ضروری است که لواین و بولدرین به خوبی از نقش سیستم کپی رایت و حق ثبت اختراع (که آنرا "انحصار فکری" می نامند) در ایجاد انگیزه ها آگاهند، و حضور گونه ای حفاظت از حق مخترعین و خلق کننده گان را تا آنجا که تعادلی میان ایجاد انگیزه برای خلق کنندگان و آزادی استفاده از ایده ها برای مصرف کنندگان ایجاد کند لازم می دانند. اما معتقد هستند کپی رایت و حق ثبت اختراع، که انها "انحصار فکری" می خوانندش، راه درستی برای ایجاد انگیزه (مالی) برای صاحبان یک ایده یا اثر به پاس تلاش شان برای رسیدن به آن ایده نیست. لواین و بولدرین هم از منظر تئوریک و هم با بررسی مثالهای متعدد امروزی مکانیزم های دیگری را پیش رو می گذارند که هم به  تلاشها و هزینه های خلق کنندگان یک ایده یا اثر پاداش می دهند (و لذا موجب عدم ترغیب انگیزه های نوآورانه و خلاق نمی شوند)، و هم جلوی ایجاد قدرتهای انحصاری (فکری) که واضحا به ضرر جامعه هستند را می گیرند.

 گرچه مثال جیمز وات نمونه ای قدیمی است که دلالت هایش برضد حق ثبت اختراع است، اما لواین و بولدرین تنها به این مثال بسنده نمی کنند و مثالهای متعدد بسیار دیگری از صنعت IT تا سینما، و از صنعت داروسازی تا موسیقی را در این کتاب مورد بررسی قرار می دهند که همه بر مضرات (نالازم) سیستم کپی رایت و حق ثبت اختراع صحه می گذارند. در پست های بعدی بیشتر به این مثالهای امروزی لواین و بولدرین خواهم پرداخت که به واسطه حضور گسترده شان در فرایند زندگی امروزی چالش های جذابی در ذهن خواننده ایجاد می کنند.

نسخه پی دی اف کتاب بصورت مجانی بر روی سایت لواین (اینجا) موجود است.